بهار آزادی؟؟؟؟؟؟
سالها پیش
روز، نزدیک می نمود
و شب چادر سیاهش را بر سر کشیده بود تا برود
یکی از آهنگ های انقلابی آن سال ها که مردم ما را به وجد می آورد سرود "سروقامتان" یا "بهار آزادی" بود
آهنگسازش را نمی شناسم و همچنین شاعرش را
ولی از وقتی این اثر را در تلویزیون شنیدم شیدای این موسیقی و شعر شدم
بسیار زیباست
شما را هم دعوت به شنیدن اش می کنم
سرو دگرقد نكشیده كه مجنون شد
یك گل دیگر ز گلستان وطن ما در خون شد
تا که رسی بر سر چشمه ی آزادی
بس دل و دیده كه بسان این چشمه ی جوشان پر خون شداینك در بهار آزادی، باشد جای سرو و گل خالی
دشمن ما منطق ضد بشر دارد
از من و تو بس كه چه مال و چه زر دارد
بهر وطن، نوكر اجنبی خود تو بگو چه ثمر دارد
وقت آن رسیده تا دمد از دل خاك
لاله های نوجوانان خفته به خاك
برخیزید به تفنگ و به خنجر و مشتبشكافید همه سینه و پهلو و پشت
باید دشمن وطن میرد
آید نشاط برزگر
آید سرور كارگرطی شد شب سیاه مان
آید سپیده ی سحر
آید بسی بهار و خون شود خزان
اینك در بهار آزادی
باشد جای سرو و گل خالی
دشمن ما منطق ضد بشر دارد
از من و تو بس كه چه مال و چه زر دارد
بهر وطن، نوكر اجنبی خود تو بگو چه ثمر دارد
خانه اش سازیم ویران ویران
میشود آباد ایران ایران
اینك در بهار آزادی
باشد جای سرو و گل خالی
امید که روز برآید